برادر بزرگ💖
سلام به هر سه پسر عزیزتر از جانم...
۹ روز زمان داشتم تا مفهوم سه فرزتدی را درک کنم...
ولی نمود این محبت برای ما کمی سخت گذشت.. دو بار خیلی ناجور برادرهایش را از تخت بلنو کرد و در آغوشش به سالن آورد..
هنوز هم نتوانسته ام عمق این مسئولیت را متوجه بشم.. ولی یقین دارم گذر زمان همه چیز را بخوبی یاد خواهد داد...
از جمعه، روز پنجم تولد پسرها به خانه مامان جون آمده ایم. تا پیش از این جابجایی اوضاعمان کمی متلاطم بود. محمدحسین با شرایط جدیدی روبرو شده بود که اگر از حق نگذریم شرایط ویژه و سختی بود.. تمام حرف و موضعش محبت بود و محبت!
۹ روز زمان داشتم تا مفهوم سه فرزتدی را درک کنم...
ولی نمود این محبت برای ما کمی سخت گذشت.. دو بار خیلی ناجور برادرهایش را از تخت بلنو کرد و در آغوشش به سالن آورد..
هنوز هم نتوانسته ام عمق این مسئولیت را متوجه بشم.. ولی یقین دارم گذر زمان همه چیز را بخوبی یاد خواهد داد...
از جمعه، روز پنجم تولد پسرها به خانه مامان جون آمده ایم. تا پیش از این جابجایی اوضاعمان کمی متلاطم بود. محمدحسین با شرایط جدیدی روبرو شده بود که اگر از حق نگذریم شرایط ویژه و سختی بود.. تمام حرف و موضعش محبت بود و محبت!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی