آقا محمد حسینآقا محمد حسین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

از مامان به نی نی

دو ماهگی

محمدحسین در حال گریه و ناراحتی بعد از صحبت تلفنی با بابا.... . محمد جان چی میخوای بگم بابا برات سوغاتی بیاره؟! . چیزی نمیخوام فقط خودشو میخوام! محمدحسین حین خواب خطاب به من: وقتی بابا نیست من پیش مامان میخوابم. الهی دورت بگردم چقدر تو قشنگی!! با چه کلماتی تو رو وصف کنم ای بهترین و شیرین ترین پسر... بعد واکسن دوماهگی قد و وزن دو ماهگی محمدهادی ۴۱۰۰ و ۵۴ محمدمهدی ۴۳۰۰ و ۵۵ ...
3 شهريور 1396

دو ماهِ عسل

سلام به هر سه عزیز و پاره تنم.. در نخستین ساعات ورود به ماه سوم تولد دوقلوها قرار داریم.. تصدقتان بشوم که دیگر میانگین زمان خواب باهمتان به یک ربع و نیم ساعت رسیده... توانم بسیار کم شده.. لطفا کمی با مادرتان مدارا کنید.. لطفا از شیری که بطور طبیعی و خداداد برایتان مقدر شده تغذیه کنید.. مصرف شیرخشک در ماه اول ۲ عدد در ماه دوم ۶ عدد... خدایا هر سه طفلم را در مسیر علم اموزی قرار بده... اولادم را صالح و سالم و خوش عاقبت و خوش روزی و خوش قدم و مایه دلگرمی حضرت ولی عصر عجل الله قرار بده ✍️ ارسال مطلب و ع...
29 مرداد 1396

پسرک قانع

یک سال قبل که از دندونپزشکی شیپور جایزه گرفت، همون روزای اول تو خونه مامانجی جاگذاشت و دیگه سربه نیست شد. کل این یکی دوسال هرشب موقع مسواک بهم شیپور رو یاداوری میکرد.. حالا امروز که بعد کلی وقت شاید حدود ۱۲ ماه و حتی بیشتر رفتم بازار تماام مغازه ها رو دونه به دونه برات گشتم تا شیپور پیدا کنم... ولی نبود که نبود.. خیلیا میخندیدن و میگفتن شیپور تو مغازه نمیفروشند و مال دستفروشاست ... به بابا زنگ زدم.. به مامانی پیام دادم.. هیلی مستاصل بودم.. نمیهواستم جلوی پسردلبندم شرمنده باشم. باخودم گفتم توی راه هرچی دیدم میخرم و نهایت چیزی پیدانکردم بستنی یا پاستیل میگیرم. درنهایت از مترو توپ لیزری خریدم و خوشحال و خندان برگشتم خونه. وقتی رسیدم خو...
18 مرداد 1396

مرداد جذاااب ۹۶

به نام خدا سلام بر سه گل پسر مامان الحمدلله حال همه ی ما خوش است و هر روز در پی کسب تجربه جدید.. انقدر سر مادر شلوغ است که به هیچ عنوان فرصت ثبت خاطرات را ندارد.. گل پسر ارشد که از ابتدای تابستان کلاس نمایش خلاق میرفت حالا کلاس کاراته هم میرود.. محمدحسین در زمانیکه طبقه بالا میرود : خداحافظی نمیکنم خداحافظی نکن. فعلا! من:محمدحسین الهی به هرچی میخوای برسی! محمدحسین: من چیزی نمیخوام! من فقط شما دوتا رو میخوام!!! ...
18 مرداد 1396

۲۶ روزگی

۲۶ روز از آمدن پسرها میگذرد.. تا حد خوبی در کارهای خانه و بچه داری مهارت یافته ام و شرایط تاحدی روبراه هست.. تنها نکته منفی دزدی اخیر بود که باگذر زمان تلاش کردم بخاطر خودم و خاتوادم فراموش کنم.. بزرگترین مشکلم مفقود شدن هارد پر از فیلم و عکسهای قدیمی بود که تمام امیدم به فضل خداست تا پیدا بشه.. و اما برسیم به سه محمد.. هر سه عشق.. جوری که در کلمات بیان شدنی نیست.. محمدحسین که تیکه از قلبمه که باهر بار دیدنس تمام قلبم فرومیریزه.. واقعا نمیتونم تصور کنم مادری بچه اش رو بیشتر از من دوست داشته باشه.. انقدر که این بشر شیرین و دوست داشتنیه.. انقدر که خوب و بامحبت و بلبل زبونههه محمدهادی و مهدی هم دو عردسک تازه وارد خونمون هستند که کارهاشون نه ت...
24 تير 1396

روزهای نه چندان شاد

پسرکانم اگر خاطرات شما را در این صفحه نمینویسم به معنی بی فکری من نیست.. مادر کمی خسته است.. مادر دل و دماغ ندارد...فقط این را بدانید که مجنون وار هر سه شما را دوست دارم و از ثانیه ثانیه بودن با شما غرق لذتم... دلم میخواهد تمام لحظات نوزادی دو پسر را بخاطر بسپارم و تماما بویتان کنم... عکسهای ۱۷روزگی...
16 تير 1396

وقایع مهم دوقلوها

وقایع مهم افتادن بند ناف مهدی ۵ روزگی هادی ۷ روزگی ختنه ۱۱ روزگی افتادن حلقه هادی ۱۶ روزگی مهدی هنوز نیفتاده همراه شدن با شرایط توسط محمدحسین ۵ روزگی به بعد.. ۱۲ روزگی ...
16 تير 1396