آقا محمد حسینآقا محمد حسین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

از مامان به نی نی

فرشته ای به نام محمدحسین

1392/11/12 13:27
نویسنده : مامان مریم
393 بازدید
اشتراک گذاری

هو الطیف

سلام پسر قشنگم

روزهای خوب و شیرینی رو داریم با هم سپری میکنیم. متاسفانه بخاطر شیطنت های شما خیلی کم فرصت نشستن پای لبتاب رو دارم. شما خیلی بزرگ شدی. مرتب در حال آوتر خووندنی و از خودت صداهای جورواجور در میاری. کوچیکتر که بودی بیشتر صدای دد و آوو رو از خودت درمیاوردی اما حالا همه جور صدای دلنشینی ازت شاهد هستیم قلب روزها خصوصا صبح ها کلی با هم بازی میکنیم و خوش میگذرونیم..درست برعکس سال گشته... وقتی به سال گذشته فکر میکنم خدارو بابت داشتنت شکر میکنم. سال قبل تمام فکر و ذکرم تو بهمن ماه کنکور بود. هر چند تلاش اصلیم مربوط به اسفند بود اما دغدغه و استرس امتحان از ماه قبلش وجود داشت... با هم امتحان دادیم. مصاحبه دادیم ولی در آستانه ی قبولی، در عین ناباوری قبول نشدم. همه گفتند صلاح خدا نبود!!  معنی این جمله بعد از چند ماه برام ثابت شد... خیلی خوشحالم که بعد از 6 سال سخت تحصیلی روزهای شیرینی رو با تو سپری میکنم...پسر خوبم چقدر از داشتنت راضیم... معلوم نبود اگر مامانی الان دانشجو بود چقدر کارمون سخت میشد...

خیلی وقت ندارم برات بنویسم. چون شما الان با یه جبغ بیدار شدی... متاسفانه دوربین و موبایل رو هم شناختی و تا میام ازت فیلم بگیرم متوجه میشی و زل میزنی به دوربین ناراحت

این دو روز گذشته سایز پوشکتو عوض کردیم که متاسفانه سه بار نم داد گریه فکر کنم برات بزرگ بود. دوباره دیروز سایز 2 برات گرفتیم.

راستی آمار قد و وزن شما

بدو تولد : 2800. 50.

13 روزگی: 3300. ؟ .

30 روزگی: 4150. 55.

40 روزگی: 4300. 56.

62 روزگی: 5250. 58.

البته اینقدر گرفتن قد و وزن بچه ها خطا داره که باید انحراف معیار 500 برای وزن و 2 برای قد قائل شد خنده

 

روزشمار زندگی: روز چهارشنبه دو هفته پیش مطهره جون اومدن خونمون و عصر هم خاله جونیام و فاطمه و فهیمه جون اومدن و بهمون سر زدند. خیلی خیلی خوش گذشت... پنجشنبه هم خانه بودیم و عصر رفتیم خانه مامان جون. جمعه هم که اون اتفاق افتاد. بابا حمیدرضا و بقیه صبح روز شنبه رفتند اصفهان. ما هم شنبه غروب رفتیم خانه مامان جون. بابا و بابابزرگ همون شب برگشتند ولی فردا ظهر دوباره رفتند. یکشنبه منو مامان جون و دایی رفتیم خانه خاله طیبه جون. خیلی خوش گذشت. روز دوشنبه هم خانه مامان جون بودیم و من عصر به تنهایی بیرون رفتم. باباجون شب اومدند دنبالمون. روز سه شنبه خانه بودیم. چهارشنیه ختم آقا جون بود. سخنران مراسم حاج آقا پناهیان بودند. کل مراسم خواب بودید. پنجشنیه هم رفتیم خانه مامان جون. جمعه غروب هم رفتیم حرم حضرت عبدالعظیم. این اولین زیارت شما بود پسر خوبم.. شما کل زمان خواب بودی. زیارتت قبول.

امروز 12 بهمن است! یادش بخیر دوران مدرسه!! چه حال و هوای عجیبی داشت دهه فجر! میدانم که الان اینطور نیست.. انشالله سرباز انقلاب باشی پسرکم...

خیلی سریع بریم سراغ عکس بازی

 

آقا محمدحسین در نذری های مامان جونیا. اربعین


آقا محمد حسین در بادی های 2 ماهگی

 

آقا محمدحسین در یک صبح دل انگیز زمستانی در 60 روزگی (سه شنبه)

 

آقا محمدحسین در شب 60 روزگی :)

 

آقا محمدحسین به بهداشت میرود...62 روزگی

 

چشم آقا محمدحسین در اولین تفریح. گل یخ. 41 روزگی نیشخند

 

آقا محمدحسین در دومین تفریح. طلائیه. 63 روزگی

 

گل پسر در یک شب زمستانی در 65 روزگی

 

آقا محمدحسین در منزل مامان جون. 71 روزگی

 

آقا محمدحسین در اولین تلاش در دمر شدن.

 

آقا محمدحسین بعد از ختم آقا جون. 75 روزگی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان بهار،مهرنگار
12 بهمن 92 11:45
چه لبخندی (اولین عکس) نانــــــــــــی مامانی به منم سر بزن دوست دارم بیشتر اشنا بشیم
خاله ستاره
12 بهمن 92 15:23
ماشاالله به گل پسر قند عسل. هر روز ناز تر از دیروز مامان مریم برای یکی از این تفریحات منزل ما هم تشریف بیارید نظر لطفته عزیزم. چشم حتما زحمت میدیم.
خاله سمانه
13 بهمن 92 0:57
عزییییییییییییییزم عکساش خیلی ناز بود ماشاءالله و لاحول و لا قوه الا بالله لطف داری خانومی
سپهر
14 بهمن 92 16:56
سلام با مطلبی تحت عنوان ناباروری و هزینه های گزافش بروزم و منتظر نظرات شما هستم موفق باشید یا حق
خاله مائده
14 بهمن 92 23:50
وااااااااااای مریم یعنی من میخوام بخورمش انقدر ماه شده خیلی خوشگل و شیطون میخنده چه قدر خواستنیه عزززیییییییزم م ماشالا ماشالا ماشالا زودتر بیا حوزه تا بچلونیمش راستی خیلی هم داره بیشتر شبیهت میشه. فاطممون تا دیدشگفت که چه قد شبیه مامانشه. لطف داری گلم. به بانمکی دختر شما که نیست. اتفاقا دیگران هم میگن خیلی شبیهم شده
خاله مائده
15 بهمن 92 0:14
مریم چقد خوبه که دوستات میان و بهت سر میزنن....... خب چون دوست جذاب و با حالی هستی. هنوز هم هیییچ کدوم از دوستام نیومدن پیشم و من همچنان در انتظارم نظر لطفته عزیزم. خوبی و خونگرمی از خودته. ما میایم انشالله