خانه تکانی با جوجو
بر خلاف عنوان این مطلب خانه تکانی در نبود جوجو جون انجام شد. بخاطر ترس از مسمومیت، امروز گل پسر در خانه مامانی بود. شکر خدا کارها تمام شد و حاصل کار خانه ای تمیز و پدر و مادری له!! و پسرکی شیطون!
طبق عادت هر سال من و همسر تغییراتی در دکوراسیون اعمال شد که باعث شادی و انبساط خاطرمان شد! تصمیم بر آن شد که والانهای پرده را نصب نکنیم. تغییرات دیگری نیز در سر است که اگر خدا بخواهد عملی میکنیم.
خداروشکر یک سال از با تو بودن میگذرد! سال قبل تو در درون من بودی و به همراه من جنب و جوش میکردی و منِ ناغافل دو روز بعد فهمیدم تو در وجودمی! چقدر سال گذشته پا به پای کارگر کار کردم... خدا رحممان کرد که به شما آسیبی نرسید. امسال بخاطر شرایط من، کارگر آقا آمد که بسیار بسیار بهتر بود!
عاشق خانه تکانی و حال و هوای اسفند هستم...نرم نرمک میرسد اینک بهار...خوشبحال روزگار
دیروز بابا و بابابزرگ رفتند اصفهان چهلم آقا جون. مامان جون هم فردا از مشهد میاند انشالله...