محمدحسین شیطون ترین پسر دنیا
سلام به عشق ده ماهه ی مامان!
دغده ی این روزهای من و پدرت یک چیز شده است و آن هم نگهداری شما در غیاب من است! بلطف خدا امروز مامانی خبر خوبی دادند. انشالله همه چیز خوب پیش برود...
این روزها خیلی عجیب و غریب شده ای! برایت نگفته بودم که چند روز پیش ظرف ادویه را از کابینت در آوردی و شکستی! امروز هم در یک حرکت انتحاری و در کسر ثانیه شمع روی میز تولیزیون را شکستی و من وقتی متوجه شدم که خرده شیشه کنار لبهات بود و مشول لیس زدن شمع شکسته بودی!!!! انقدر ترسیدم که با همان حال پایین رفتیم و تو را به مامانی تحویل دادم. هنوز نیم ساعت هم نگذشته... این در حالی بود که من داشتم در ساعت 6 عصر نهار میخوردم ... عاشق قاشق و مسواک هستی و بیشتر روز مشغول مسواک کردن مرواریدهایت! انقدر مشغول شما هستم که از صبح حتی یک کلمه کار دانشگاه را هم انجام ندادم... جواب مقاله آمده است و هنوز فرصت اصلاح ندارم. گزارش کذایی شرکت کنترل کیفی تمام نشده است! بالاخره همه باید بدانند که من پسرکی بازیگوش دارم.
به لطف خدا اعتصاب غذای دو هفته ای شما دیروز به پایان رسید. البته همه ی این موفقیت را مدیون خواننده ی محبوبمان حامد زمانی هستیم چون شما فقط با نماهنک "می کشیم" غذا میخوری از دیروز هم تخت شما جمع شده و در پارک استراحت و بازی میکنی. البته در پارک باز بود و دیشب دو بار خودت از خواب بیدار شدی و بالای سر من آمدی که بسیااااااااااااار ترسیدم از امشب انشالله زیپ تخت پارک را می بندیم.
جمعه صبح انشالله عازم شمالیم به همراه مامان جون اینا و خاله الهام اینا. انشالله به همگی خصوصا شما خوش بگذره. شما در دوران جنینی وقتی 4.5 ماهه بودی شمال رفتی