آقا محمد حسینآقا محمد حسین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

از مامان به نی نی

محمد حسین راه رونده

1393/7/22 1:06
نویسنده : مامان مریم
209 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به نازنین پسر! عیدت مبارک عزیزدلم.

امروز عید غدیر، عید الله اکبر بود و ما بخاطر اینکه خیلییی این روز رو خاطره انگیز کنیم دو سری تولد برات گرفتیم. البته مهمونی ظهر در عرض نیم ساعت جور شد. چون تنها روزه دار همیشگی خونمون به زور مامانی افطار کردند و من هم بقیه خانواده را مجبور به افطار کردن روزشون کردم و اینچنین شد که همگی برای نهار به رستوران طلاییه رفتیم. این مهمونی به مناسبت قبولی در دکترا و تولد جوجک خان بود. خداروشکر همه چیز خیلییییییییی عالی برگزار شد. شب هم در خانه جوجه کباب درست کردیم و با عموها کلی خوش گذروندیم. 

و اما محمدحسین شیطون که دو سه هفته ای بود عجیب و طولانی می ایستاد در روز عید غدیر راه رفت!! وقتی بابا جلوی جانمازش نشسته بود دو قدم به سمت بابا رفت. پایین هم این کار رو تکرار کرد که باعث شادی همه شد!

هفته پیش هم در یک حرکت انتحاری عمو اینا همراهمون اومدند شمال و خداروشکر خیلی سفر خوبی بود. از چهارشنبه تا جمعه شمال بودیم. خداروشکر فقط روز اول و در مسیر رفت، هوا سرد و مه آلود بود و روز پنجشنبه هوای بسیاااااااااار مطلوبی رو تجربه کردیم و تله کابین نمک ابرود رفتیم. شمال سری قبل، آقا محمدحسین 4 ماهه در دل مامانی بودند و در اردیبهشت ماه بود... 

روز قبل از شمال نیز واکسن آنفولانزا زده شد. زینب و زنعمو هم همراهمون اومد اما خانم پرستار برای زینب نزد. بعد از درمانگاه هم چهارتایی به پارک رفتیم و شما کلی تاب بازی کردید.

 

اینم روایت تصویری از هفته ای که گذشت...

 

اول از همه نهار روز چهارشنبه لب ساحلخوشمزه

محمدحسین و اولین ملاقات با دریااااجشن

اینجا هم رفتی و پایی به آب زدی

جوجک و دختر عموزیبا

نمک ابرود در ارتفاعات

به لطف زنعمو جون هر شب بعد از نماز برنامه خرید برقرار بود و ما همه پاساژها و فروشگاه ها رو گشتیمچشمک

اینم ماحصل اینهمه وقت گذاشتن :دی  البته یک عدد قورباغه بسیار بزرگ بادی هم یادبود سفر از طرف عمو علیرضا بود که تو عکس یادم رفت بذارم غمگین

و امااااااااااااااا عید غدیر : محمد حسین در حال رفتن به خانه دوست بابایی (سید) که عیدی بگیرد آرام

نهار عید غدیرخوشمزه

شام عید غدیرخنده

آقای مولود پیش از شروع مراسم (تمام لوازم تزئینی به جز ریسه تولدت مبارک، از زمان طفولیت خودمان به جا مانده که البته آقای چشم تیله ای در یک حرکت انتحاری اقدام به پاره کردن آنها نمودند سکوت )

 

 

محمد حسین در حین مراسم خندونک (بعد از پوشیدن شلوار رسمیجشن)

جوجک در حال تلاش برای رسیدن به کیکمحبت

و در آخر پسرک فاتح میدان بغل

 

 

چقدرررررررررررر عکس بود... واقعا بروزرسانی وبلاگ، با این همه کار مانده، چیزی شبیه جنون است!!

باشد که رستگار شویمتعجب

 

 

پسندها (2)

نظرات (3)

خاله مائده
22 مهر 93 1:31
واااي چه قدر دلم شما ميخواد ما كه آخرين شمالمون ناكام موند تولد گل پسر مبااااارك
خاله سمانه
22 مهر 93 18:28
سلااااام من همیشه سر میزنم و وبلاگ محمد جونو میخونما، فقط تنبلیم میاد تایپ کنم نظر بذارم همیشه به سفر ان شاالله، خریداشم مبارک باشه. پیشاپیش تولدش مباررررررک. از طرف من ببوسش عزیزم
خاله مائده
25 مهر 93 0:20
عزيزم چه قدر عكساش قشنگن هزار ماشاله