یک دو سه
دیگه از این به بعد هر روز باید شاهد کارهای جدید و خارق العاده (از دید مادر سوسکه!!) از جوجک باشیم. دیروز از اون روزایی بود که علیرغم کار زیاد (که البته همیشه هست و باید بیخیال شد!!) کل روز با محمدحسین عزیزتر از جان بودم و به معنای واقعی لذت بردم. واقعا بچه ها تو دنیای پاک معصومانشون هیچ توقعی بجز محبت و توجه نمیشناسند که بارزترین جلوه محبت در این سن بازی کردن هست! دو بار موقع بازی با محمدحسین، 1،2،3 رو بلند تکرار کردم و در کمال تعجب بار سوم محمدحسین گفت سه!! البته حرف "س" رو یک حالت نوک زبونی و خیلی بامزه میگه. بیشتر به "د" نزدیکه تا "س". تا شب هم جلوی مامانی و بابایی ازت مرتبا تست گرفتم و تو گاهی همراهیم میکردی و سه میگفتی.
روزهای قبل فقط می تونستی طولانی بایستی ولی به گمانم از دستات برای حفظ تعادل استفاده میکردی و کاری انجام نمیدادی اما دیروز براحتی خیلی خیلی طولانی می ایستادی و کار مدنظرت رو انجام میدادی. مثلا ایستاده مسواک میکشی!!! منو بابا هر سری بابت این کار کلی جیغ و شادی میکردیم
خدارو هر لحظه هم بابت پسرم و البته خانواده خوبم شکر بکنم کمه...