آقا محمد حسینآقا محمد حسین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

از مامان به نی نی

روزهای خوب و شیرین ربیع

1393/10/5 13:41
نویسنده : مامان مریم
170 بازدید
اشتراک گذاری

بسمه حق

سام بر نازنین پسر

خداروشکر با اومدن ربیع الاول حال محمدحسین جان بهتر شده. هفته ی سختی رو پشت سر گذاشتیم... محمدحسین ویروس خیلی بدی گرفت و تقریبا چهار شبانه روز خواب و خوراک رو برای من و پدر و البته خودش حرام کرد... خدامیدونه چی تو این چند روز کشیدیم. بعد از تب جوجک، چهارشنبه شب رفتیم مطب د. کرامتی و یک سری دارو تجویز کردند. گویا ویروسی (سوغات کربلا) بوده که گوش و گلوی محمد مادر رو درگیر کرده بود. چهارشنبه شب که نیمه های شب با گریه بیدار شد و دیگه با هیچی آروم نشد... بعد نماز انقدر سرم درد میکرد که محمدحسین رفت خانه مامانی. اونجا بالاخره آروم شد و یک شاعت خوابید و وقتی اومد خونه خودمون روز از نو و روزی از نو... سر ظهر با کالسکه رفتیم بیرون و دو ساعت تو خیابونا قدم زدم تا یه کمی بخوابه. عصر هم یکی دو ساعت با بابایی رفت بیرون... شب جمعه هم انقدر گریه کرد که رفتیم تو ماشین  تا خوابید. جمعه شب مامان و الهام اینا اومدند دیدنی باباحمید و کلی خوشحالمون کردند. اون شب هم با کلی بازی و ترفند خوابوندیمش... شنبه یه کم بهتر شد و شب رفتیم هیئت عشق. اما شب باز تو خواب ناله میکرد و وقتی بیدار شدیم گریش به هیچ عنوان بند نمیومد. رفتیم تو ماشین و چند بار توخیابون های اطراف دور زدیم تا بااخره شیر خورد و خوابید... تو مدتی که دلبند مادر گریه هش بی وقفه بود گاهی منم باهاش گریه میکردم.. نه بخاطر بی خوابی و خستگی... فقط برای اینکه موجود معصوم زبون بسته ای درد میکشید . هیچ کاری نمیتونستم براش بکنم.. یکشنبه (روز 28 صفر) هم انقدر شرایط بد بود که مجدد رفتیم بیمارستان... خلاصه با وجود تمام مشکلات خداروشکر بیماری محمدحسین بهتر و بهتر و شرایطمون نسبت به هفته قبل خیلی بهتر می شه. دیشب هم مراسم یلدا در خانه مامان جون و امشب در منزل مامانی اینا برقراره..

دایره لغات گل پسر: جوجو، الله اکبر، دوغ؛ ماست، جیز، داغ، به، آبه، بابا، ماما، دد (بقیشو یادم نمیاد!)

فعالیت: دویذن خخخخخريال جویدن، از پله بالا رفتن (از 8 ماهگی) و پایین آمدن، دست و پا و بینی را نشان دادن، قرار دادن اشیا روی هم و یا داخل هم، اشاره به شیائی که ما نام میبریم و...

1 سال و 1 ماه و 10 روز

پ.ن 1: تو این مدتی که حال محمدحسین بهتر شده، هر شب تا ساعت 3 و 4 و یک شب تا 7 صبح فرداش بیدار بودم... خیلی کار عقب افتاده دارم. از همه بدتر و سنگینتر تصحیح برگه های یک امتحان افتضاح و پر دانشجو بود که باور نمیکردم انقدر وقتگیر باشه!! هنوز هم ادامه داره... خدا هممونو کمک کنه.

 

پ.ن 2: محمدحسین و جلیقه های مامانجی. در سه رنگ سفید، سورمه ای و قهوه ای! دستشان بی بلا :)

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (3)

مامان فرزانه
5 دی 93 14:20
مامان مریم خدا محمد حسینت رو برات حفظ کنه ماشالا خیلی ماهه یه خواهشی ازت دارم برای جشنواره نی نی وبلاگ نیاز به رای دوستام دارم میشه اطف کنی به ما رای بدی شماره 74 رو به 1000891010بفرست توروخدا نگو ولش کن بابا ....لطفا !!!!!....به ما هم سر بزن عزیزم..یادت نره اس بدی تا 18 دی وقت داره منتظرم مرسی
NAMADU
5 دی 93 14:51
نمدو کنار شما ... بیشتر مامانا دنبال چیدمان خوشگل برای بچه هاشون هستن. حالام که اکثر خونواده ها قبل اومدن نی نی اتاقشو میچینن. بعضیا دنبال اتاق شلوغ و رنگارنگ هستن بعضیام دنبال اتاق خلوت با رنگای لایت و سبک.... بعضی ها دنبال چیزای تک و خاص هستن... یه چیزایی هم هست که تو بازار گیر نمیاد... با هر سلیقه ای که باشین میتونید روی ما حساب کنید سفارش خاصی اگه دارید... برای تکمیل تم اتاق میخواین از طرحای ست سرویس خواب بچتون استفاده کنید. طرح خاصی با رنگ خاصی که مدت ها گشتین و پیدا نکردین... دوس دارین اسم بچون شکل عروسکی بالای تخت خوابش یا روی در اتاقش باشه... پرده ی اتاقش سادس و دوس دارین مطابق تم اتاقش بهش طرح بدین... لوستر اتاقش نیاز به آویزای شاد داره... رنگای خاصی برای ترکیب اتاق مد نظرتونه اما پیدا نکردین... برای جشن سیسمونی و دندونی و تولدش گیفت نیاز دارین... ما همراهتونیم با هر طرحی که شما سفارش بدین
مائده
7 دی 93 1:43
واي مريم گفته بودي خيلي سخت بوده ولي الان كه خوندم فهميدم خدارو شكر كه گذشت و انشالله كه هميشه سالم و سلامت باسه