روزهای رمضان
خیلی وقت است از هنرنمایی ها و شیرین سخنی های پسرک پاییزیم چیزی ننوشته ام.. دلم گرفته از گذر زمان و این تلاش و هیاهوی ما!! خدایا آرامشی، استراحتی...
محمدحسین شیرینتر از دیروز می شود. شیطنتش بحدی شده که در یک روز 5 جای صورتش زخم شد!! نمیدانم از کجا بگویم. فعلا سرمان گرم دیدارهای نغز و شیرین رمضان است.. محمد خیلی خوب صحبت می کند. اگر بخواهم از کارهایش بنویسم یک دنیا عاشقانه مادری باید مشق کنم... بلطف خدا اوضاع زندگی خوبِ خوب است فقط دانشگاه بیچاااااااااااااااااره ام کرده... روزه داری نیز هم!!!
کلی عکس در صف آپلود می باشند. انشالله بعد از اتمام پروژه های کاری با کلی عکی از گل پسر، دفتر خاطراتش رو رنگی میکنم... فعلا چند تا عکس دم دستی میذارم تا بعد!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی