آقا محمد حسینآقا محمد حسین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره

از مامان به نی نی

پایان غارنشینی

1392/10/15 18:32
نویسنده : مامان مریم
155 بازدید
اشتراک گذاری

امروز بعد از مدتها برای انجام کاری سوار مترو شدم. آخرین بار گمانم 100 روز پیش بود که برای رفتن به حوزه از این وسیله ی جذاب و پرهیجان استفاده کرده بودم! مهارت سوار شدن را از یاد برده بودم. بااسترس سوار شدم و به صورت مردم زل زدم...گویی یکی از اصحاب کهف بودم لبخند تصور روزی رو میکنم که با شما به تنهایی بیرون روم... هر چند اون روز خیلی دور نخواهد بود! خدا کمکمان کند! انشالله سال آینده طرح خواهیم گرفت!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله سمانه
19 دی 92 1:13
مبارک باشه بیروت رفتن بدون نی نی هم مزه میده هم استرس داره! وقتی نی نی همراه آدم نیست انگار یه چیزی کم داری!
ننه علي
23 دی 92 1:35
سلام واقعا احساس عجيبي داره بعد از اين همه مدت همنشيني با پاره وجودآدم يهو بدون اون چند ساعت رو طي كني يادم مياد روزي رو كه برااولين بار علي رو پيش مامانم جا گذاشتم چه حالي داشتم...
ماپده
29 دی 92 1:39
مریم به نظرت من مامان عجیبی هستم !!!!!!! آخه اولین باری که فاطمه یکتا رو گذاشتم پیش مامانم از خوشحالی تو پوست خودم نمی گنجیدم. رفتم حوزه و تیپ دوران مجردیمو زدم به راحتی و بدون نگرانی اینور و اونور میدویدم کلی سر کلاسا جزوه نوشتم ومشارکت فعال داشتم تازه کلی هم به سونیا که داشت بچه داری میکرد پز دادم. خلاصه خیلی حال داد. واینکه اصلا احساسات شما رو نداشتم. تازه اصلا دوست ندارم فاطمه یکتا پیشم بخوابه چون راحت نمیتونم بخوابم(همش میترسم لهش کنم) البته اینم بگم که فکر کنم اونروز خدا از این حرکات من بدش اومد چون شبش به شدت مریض شدم و کارم به بیمارستان کشید و با اینکه دیگه واقعا دلم برا بچم تنگ شده بود ولی نتونستم برم از مامانم بگیرمش رو تخت بیمارستان زار زار گریه کردم و از دماغم در اومد.