پایان دو ماهگی
سلام عزیزدلم...سلام همه ی وجودم...
فردا شصتمین روز میلادت به پایان میرسد و من هنوز حضور تو را باور نکرده ام...چقدر خوب و دوست داشتنی هستی.. به اندازه ی تمام قلبهای عاشق مادران، دوستت دارم...
دو ماهه شدنت مبارک نوگل من...
پ.ن 1: این روزها درگیر گعده های دوستانه ام بودم. تعداد کثیری نی نی زیر یک سال به دیدن شما آمدند. بیش از یک هفته هست که با پدرت به حمام میروی. خیلی هوشیارتر شده ای. با عروسکهایت حرف میزنی. صداهای جورواجور درمی اوری و...تازگی ها آویز کریرت رو کشف کردی و باهاش بازی میکنی و حرف میزنی. مثل همین الان که با ذوق بهش دست میزنی و اونم از خودش صدا درمیاره....اما از ویبرش خیلی خیلی میترسی...دلم میخواد ساعتها بشینم و بهت زل بزنم...(وای خدا!! چطور منو لایق این همه محبتت دونستی؟؟ تمام عمرم هم بابت وجود پسر ماهی مثل محمدحسین سجده کنم کمه...) الان دارم اشک میریزم و با یه دستم مینویسم و با دست دیگر فیلم میگیرم شما داری کنارم با جغجغت بازی میکنی و از خودت صدا درمیاری.
پ.ن 2: یک بار برایت مفصلا عاشقانه سرودم اما نی نی وبلاگ کودن ذخیره نکرد. پوزشم را بابت تاخیر پذیرا باش.
پ.ن 3: فردا واکسن دو ماهگی درپیشه. انشالله خیلی مکدر نشی نازدونه ی من.
پ.ن 4: عکس هنر خاله سما جونی هست. بقیه عکسهای خوشگل در ادامه مطلب