محمدحسین کسل و بداخلاق
سلام به روی ماه گل پسر
امروز برای اولین بار به تنهایی دو مرتبه در جلوی چشمانم دمر شدی.
جدیدا یاد گرفتی پاهای کوچولوتو رو هم قرار میدی. درست شبیه ادم بزرگا...فدای شما بشم...
مرواریدهای محمدحسین لطفا سریعتر بیرون بزنید. پسرکم طاقت درد ندارد. خیلی بی تاب است. خصوصا بدون پستونک...
پ.ن 1: دو شب گذشته محمدحسین طوفانی به پاکرد. طوری که در شب کنکور مامانی ساعت 12 اومدند خونمون جهت کمک... عزیزکم بدقلقی و بداخلاقی به شما نمیاد... چرا بدون پستونک بی تابی... الان پستونک اضافی زینب رو بهت دادم تا خوابت برد. خیلی سردرد دارم...
پ.ن 2: کنکور به افتضاحی هر چه تمامتر برگزار شد و به اتمام رسید. هر سال بدتر از پارسال... واقعا با سالهای پیش قابل مقایسه نبود! کاش 3-4 سال زودتر متولد شده بودم. این جمله را دکتر هم گفتند... بعد کنکور خانه مامان رفتیم و شب هم امامزاده حمیده خاتون. و اینچنین شد که پستونک محمد جا ماند... و پستونک زاپاس پیدا نشد...
112 روزگی