جوجک شیطون
سلام به محمدحسین جان
محمدحسین مامان جدیدا حسابی شیطونک شده. کاملا سینه خیز میره و به هر چی که مدنظرشه کم و بیشض دست پیدا میکنه. عاااااااااااشق موس و کنترل تلویزیونه. ال سی دی لبتاب و تلویزیونو بسیاااااااااار دوست داره. حدودا دو هفته ای هم میشه که ماما میگه و البته گاهی هم بابا!!
سه شنبه هفته گذشته مبعث و سالگرد عقد منو پدرش بود. برای افطار هم همگی رفتیم هویزه. روز چهارشنبه دستم ناجور برید که هنوز درگیرشم... بابا جون فردا میخوان برن سفر و منو محمد هم قراره کوله بارمون جمع کنیم بریم خونه مامان جون هر چند مثل همیشه بهمون سخت میگذره و دلتنگ میشیم اما چاره ای نداریم که به خودمون خوش بگذرونیم... در این راستا کل این هفته برنامه مهمونی چیدیم!!
پ.ن: هفته گذشته خیلی بهم سخت گذشت!! یه وقتایی تو زندگی هست که واقعاا ادم نیاز به استراحت داره!! کاش سفر شمال جور میشد!! خسته ام از خانه داری و کار خانه!! تنها لذت این روزهایم بودن با محمدحسین و خانوادمه
میریم سراغ عکس های این هفته
جوجک در اولین تجربه رورک سواری به صورت جدی!
محمدحسین جونم در یک صبح بهاری!
اینم شنای معروف مهندس پرواز! مش محمدحسین!
گل پسرم قبل از گردش با مامانی!
محمدحسین بعد از برگشت از گردش با بابایی! خسته و خواب آلووود!
محدحسین جونم بعد از برگشت از گردش با مامان و مامانی!
جوجک خان در یک صبح دل انگیز در حیاط
جوجک من بعد از جلسه قران
اینم یک روز دیگر و مهندس پرواز من...
عیدمبعث و کیک مامان پز که البته خیلی بزرگتر از این بود :)
تلاش برای رسیدن به کیک
و بالاخره پسرک پیروز
و اینم پسرک پیروز و فاتح با نگاه غرورآمیز...
لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم!!
با وجود تو معنی زندگی را دریافتم! پسرکم!
پ.ن: امشب میلاد ارباب است و تو پسرک حسینیم همراه حاج محمود کریمی برای امامت مدیحه میخوانی... در رکاب ارباب عاقبت به خیر شوی نازنینم...