شب دوری و دلتنگی
سلام به یگانه پسر مامان
چند ساعتیست که بغض و اشک مادر در هم ادغام شده است. بعد از شب سختی که بخاطز قطعی برق سختتر شد و خستگی مضاعف من، صبح به سینه ام کمی لاک تلخ زدم تا شما کمتر شیر بخوری. کل روز با زینب مشغول بودی و هر وقت مرا میدیدی کمی بهانه میگیرفتی و میگفتی شیر، ممه، می می... دیگر به تنهایی از پله ها بالا پیین میروید و به هرکجا که بخواهید سرک!! دو روزیست به بابا هم حمییییییییید میگویی! زینب هم سه روز است به من مریم میگوید! از شما یاد گرفته است!!
بگذریم، امشب خیلی سخت اما بدون شیر خوابیدی و من تازه دانستم تلخی این لاک تا دو روز می ماند...اصلا نمی خواهم شمااینگونه شتابزده از شیر گرفته بشی. امیدوارم با لاک پاک کن اثر تلخی برظرف شود. (پد لاک پاک کن در کشوی دراور است و چون شما وپدر خواب هستید نمی توانم بروم و امتحان کنم). خدا کند مجدد به آغوش هم بازگردیم... مادری پر از پارادوکسهای عاشقانه است! من که هر شب از شیرخوردن های طولانی پسرک عذاب میکشیدم حالا با تصور دوری او اشک امانم را میبرد... حالا شب که در آغوشم غلت میزند، بهانه میگیرد، مریم مریم می کند تا بخوابد سیل اشک جاری میکنم. من حدود دو ماه پیش در نیمه شعبان تجربه دو هفته ای داشتم که خیلی خوب و موفقیت آمیز شیر شما ار کم کردم. اما با شروع ماه مبارک همه پیز به روال قبل بازگشت و مجدد شیرخوار شدی! انشالله خدا این مرحله را به خیر بگذراند!