آقا محمد حسینآقا محمد حسین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

از مامان به نی نی

آذر خوب!

1394/9/6 18:14
نویسنده : مامان مریم
482 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به شیرین سخن ترین پسرک پاییزی!

این روزها به عشق شما حال دلم خوب خوب است! سفرهای پدر پیاپی ادامه دارد و من به امید شیطنتهای شما روزگار میگذرانم! این ترم ترم سختی بود! روزهای 1ش و 3ش هررررر ساعتی که از خانه خارج شویم، من باز هم باید مسیر مهد تا دانشگاه را بدوم و قلبم ز استرس درد بگیرد! دیگر استاد و تی ای می دانند من پسرک 2 ساله ای دارم! حتی دانشجویان خودم نیز متوجه شدند!! خداروشکر به خیر و خوشی ترم رو به پایان است!

شما به شدت به چادر من حساس هستی و وقتی با مانتو به راهرو یا پارکیمگ میروم مرتب سوال میکنی ممان چادر سرته؟ مامان چادر سر کن!!

اعداد را براحتی تا 10 و با کمک تا 15 میشماری. شعرهای منم بچه مسلمان، توپ قلقلی، اتل متل، پاییز پاییزه را بخوبی بلدی! اذان و سوره های توحید و ناس را با لحن میخوانی :) خصوصا بسم الله گفتنت مثل بسم اله سوره یاسینت هست! (اسم قاری را نمیدانم!)

اگر کار مهمی داشته باشی میگویی مامان یک لحظه! بشدت سیاستمدار هستی و من و پدرت معتقد بودیم شما دیپلمه به دنیا آندی ولی حالا نتوجه شدیم شما پست داک دارید! :)

مداحی و بپربپر همراه با آن مفرح ترین کار خصوصا مهمترین تفریح با پدرت است!! خصوصا از نوع بپر بپر روی تخت و نام آنرا ابولفضل ابولفضل می دانی! جدیدا علمدار علمدار هم میگویی!

مدل تلفن حرف زدنت مثل من است! کوشی را بین گوش و کتف قرار میدهی! چون من همیشه همین کار را میکنم و حین تلفن کار خانه انجام میدهم!!! کاااااااااار خانه!!! روزی هزار بار خانه را به هم میزنی و من هزاار بار مرتب میکنم و در این حین بسیار خسته میشوم. برای دلجویی مامان مامان با لحن خاصی میگویی و گونه ات را به گونه ام میزنی!

دیروز برای تفریح!!! و ایجاد سرور در نبود پدر بعد مدتها به حوزه رفتیم ولی کلی از تصمیمم پشیمان شدم! چیزی که متوجه نشدم! شما هم به طرز عجیبی شیطنت کردی و ژاکتت را گم کردی و...

یا علی بهترین مونس ایام جوانی ام!

پسندها (1)

نظرات (0)