محمدحسین بلبل زبان ما با پوشک خداحافظی کرد!
سلام به روی ماه بهترین و عسل ترین پسر دنیا!!! هر چه از شیرینی و حلاوتت بگویم کم است! انگار ثانیه ها کش می ایند تا من بیشتر و بیشتر ذوب در تو شوم! شیوه سخنوریت خاص و دوست داشتنی است!
-مامان مریم قشنگ! بخند! مامان خودتو لوس نکن! نگران نباش! الهی دورت بگردم!!! مامان! با من دوست میشی؟ بخند! نراحتی؟ خوشحالی؟ چی شد؟؟
-دوستت دارم! عاااااشقتم ( با لحن خاص و زیر لب!! این حرف را از خودم یاد گرفتی که هر روز در گوشت زمزمه -میکردم) بوس بوس جناب خان میگه!!
-انقدر بلا هستی که به محض خرایکاری و ویرانی فوری ببخشید یا ببخشیدااااااا میگویی و مارا میخندانی!!
-گاهی که اسمت را میپرسیم میگویی حسن! محمدحسنم! و من کیف میکنم از این نام.. و من پر میشکم به خاطرات بارداری....
-به نام خدا محمدحسین معراج پور سرباز امام زمانم! میخوام امریکا و اسرائیلو بکشم! میخوام مامانجی رو با هواپیما ببرم مشهد!!! و....
-روزی هزار بار به شرکت وماموریت میروی!
-هر روز عصر تا آخر شب تقریبا پایین خانه مامانی هستی و...
-تیکه کلام همیشگیت دایی عرفان است و من چقدر سرمست میشوم از این علاقه! البته به زنعمو زینب هم علاقه خیلی عجبیی داری!
-از 26 دی ماه با پوشک خداحافظی کردی که به لطف خدا و اهل بیت تا اینجا عالییییییییییییی بودی! من فقط امتحانی یک روز اینکار را کردم که بخاطز امادگی شما و تعجیل در امر شستشوی فرشها، این اقدام ادامه دارشد!
شنبه سمینار سختی داشتم و انشالله شنبه بعد تمام کارهای محوبه دوران دانشجویی تمام می شود و دوران کاندیدایی من آغاز میشود! خرسندم از جلو رفتن درس.. خدایا من میدانم تمام اینها از فضل و کرم توست! هر چه دارم از فضل پروردگار و برکت محمدحسین است!
پدر فردا عازم سفر هستند! برای همین امشب تولد مرا در خانه مامانی برگزاری کردند و خیلی غافلگیر شدم...
باقی بماند برای بعد!
13 دی ماه! ساعت 4 بامداد