ورود به پنج ماهگی و تولد امیرعلی
سلام سلام پسرم
امیدورام خوب باشی نازنینم... اومدم برات بنویسم شما به حساب اخرین سونو وارد پنج ماهگی شدی...البته به حساب ان تی توی چند روز پیش وارد شدی و به حساب تاریخ پریود پس فردا وارد پنج ماهگی میشی کلا هر سری یه تاریخ بهم میدند!! خداروشکر بابت این همه خوشبختی و داشتن شما ...
پنج شنبه خونه خاله الهام یه جشن تولد حسابی بود...منو شما هم از رزو قبلش به اتفاق مامان جون و دایی عرفان رفتیم کمک خاله. خداروشکر همه چیز خیلی خوب بود و مهمونی به خوبی برگزار شد. انشالله جشن تولد شما عزیزدلم...من برای امیرعلی دو تا پازل آهنربایی گرفتم و برای دایی محمدعرفان یه تاب و بارفیکس. چند تا عکس از تولد برای شما میگذارم تا یادگاری باشه براتون. البته این عکسا با دوربین خودم گرفته شده و بخش کوچیکی از هنرهای خاله جونه. کلی تزئین های کفش دوزکی دیگه تو راهرو و در خونه و ساعت دیواری و ... بود که من موفق نشدم بگیرم
پ.ن1: امروز بعد چند سال سیرابی خوردم!! از دست شما پسر ناقلا! البته مزش اون چیزی نبود که فکر میکردم و بیشتر شبیه کله پاچه بود. خداکنه خوب شه مامانت.. به خدا گناه داره! دیگه بدنم به قرص عادت کرده نفسم
پ.ن2: دیروز بابای خاله زینب (آقای خدامی) که دکوراتر و استاد دانشگاه هستند اومدن خونمون و کلی نظرای خوب برای اتاق شما دادند. اما مادرم هزینه دکور بالا بود و با توجه به اینکه ممکنه از این خونه بریم منصرف شدم. اما بابای مهربونت حرفی نداشتند خلاصه منو خاله ها و مامان جون تمام تلاشمون رو میکنیم که با ابزار و وسایل خودمون اتاقتو خوشگل درست کنیم. اما من نمی خوام خیلی اسراف کنم و خرید اضافی برای شما بکنم. دلم میخواد فقط چیزای ضروری و مهم تر فعلا خریداری بشه.
پ.ن3: امروز مدارکم رو بردم دانشگاه. مادرم دعا کن تو مصاحبه موفق بشم. تازه متوجه شدم دانشگاه آزاد هم بدون کنکور قبول شدم. اما چند سال دست نگه میدارم ببینم این دانشگاه های سراسری ایا منو قبول میکنند یا نه!؟ واقعا جالبه ادم شاگرد اول بهترین دانشگاه ایران باشه و منتظر قبولی!! انشالله هر چی صلاحمونه بشه عزیزم. من دیگه هیچ اصراری ندارم!!
پ.ن4: این روزا حسابی درگیر انتخاباتیم..امیدورام فرد اصلح انتخاب شه عزیزم...مامانی شما هم تو شکم من برای اینکه این مملکت حفظ بشه دعا کن. من حتی شبا خواب سیاسی میبینم