اول شعبان
امروز اول شعبان المعظم هست..من عاشق ماه شعبان هستم. تا وقتی مامانی مجرد بود و حتی سال اول که عقد بودیم همیشه سعی میکردیم ایام رجب و شعبان زیارت اقا امام رضا (ع) بریم. اما دو ساله نرفتیم...شما دعا کن نیمه شعبان بریم...اخه مامان جون باباجون میرند. مامانی هم قراره با مدرسه برند...منم دلم میخواد خب!! خیلی دلتنگ زیارتم مادرم!
راستی یادم رفته بود بگم 27 رجب سومین سالگرد عقد منو باباجون بود..خداروشکر تو سومین سالگرد شما پیش ما هستی ...راستی مامانی گفته بودم شما تو شب دومین سالگرد ازدواج مهمون خونمون شدی؟ شب دوشنبه بود...
مادری خیلی نگران انتخاباتم...انشالله شما بزرگ میشی و سرباز میشی...یار امام زمان (عج) و رهبری...اقا رو تنها نگذار پسرم...مثل بابای عالمت برای نظام خدمت کن..انشالله تو هم با سواد میشی و یه گوشه کشور خدمت میکنی به نظام و کشور...پسرم رو سفیدم کن...
راستی یادم رفت بگم دیروز حال بابابزرگ جونی بد شد و مارو کلی نگران خودشون کردند..خدا دوباره لطف کردند و ایشون رو به ما برگردوندند....وقتی صداشونو از پشت گوشی شنیدم گریم گرفت..خدایا سایشونو هیچوقت از سر ما کم نکن..من ارزو دارم بابابزرگ تو گوش شما اذان بگند...مثل بقیه نی نی ها. دایی و امیرعلی و بقیه...