آقا محمد حسینآقا محمد حسین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

از مامان به نی نی

خوابتو دیدم فرشته کوچولو

1392/5/20 10:01
نویسنده : مامان مریم
140 بازدید
اشتراک گذاری

پسرکم بعد نماز صبح خوابتو دیدم....خیلی راحت و بدون جیغ و فریاد شما رو به دنیا آوردم (خواب زن چپه نیشخند) بعد که اومدیم خونه مامان جونم تن شما یه سرهمی خوشگل کرد و داد بغل من. اینقدررررر کوچولو بودی که من نمیتونستم لباس تنت کنم. اونوقت کل خونه رو با هم راه رفتیم...رو دستم گرفته بودمت. شما هم فقط زل زده بودی به اطرافت...خیلی فندقی و گوگولی بودی. تنها مشکلم این بود که تو خواب ناراحت بودم چرا سفید پوست نبودی!! قلب آخه هم من هم بابایی بچگیامون کاملا سفید و لپو بودیم! بعد هم هی تو خواب به خودم دلداری میدادم که بعد از چند ماه ممکنه رنگ پوستت عوض بشه خنده یادمه همه چیز رو برات نگرفته بودیم. یعنی ممکنه تو خواب زودتر دنیا اومده بودی؟؟؟ سوال

خواب بی نظیری بود...احساس خوشبختی میکنم. احساسی که همیشه از بچگی همراهم بوده اما اینبار رنگ و بوی دیگه ای داره...محمد حسین من، شما فصل مشترک زندگی من و بابا جون هستید...بابایی که میتونم به جرات بگم برای من بهترین همسر دنیا بوده و هست! انشالله بهترین پدر برای شما هم باشند. احساس میکنم هیچ مادری به اندازه ی من بچش رو دوست نداره. اما میدونم همه ی مادرا به یه اندازه بچه هاشونو دوست دارم. اما یه جوریم...یه جور خاص! این روزا که دیگه کم کم به آخرش نزدیک میشیم دلم گرفته! از طرفی بی تاب دیدنت هستم! و از طرف دیگه نمی خوام با تو بودنم تموم بشه! تمام ثانیه هام با یاد تو عجین شده! تو هر جوری که باشی پسر بی همتای منی...ثمره ی عشق و جوونی من هستی...عاشقانه عاشقت هستم... خدایا با چه کلمه ای و چگونه سپاسگزاری کنم؟ خدایا این حس ناب رو نصیب همه ی آرزومندان کن...آمین!

 

پ.ن: امروز تولد خواهر خوب و مهربونم هست..خاله جون تولدت مبارک! انشالله همیشه و همیشه در کنار عمو سعید و امیرعلی جیگر تندرست و شاد باشید... دیروز هم به همین مناسبت خانه مامان جون جمع شدیم و مع فوت کردیم و کیک خوردیم. کادو هم منو مامان جون به خاله یه جفت شمعدان کریستال خوشگل دادیم. مبارکههههههههههه خاله جونیقلبماچ!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان محمدطاها
20 مرداد 92 10:14
انشاالله بهسلامتی بیاد بغلتون


ممنونم.
خاله ستاره
20 مرداد 92 14:05
وای مريم جونم چه حس خوبی که آدم بچه اش رو بغل کنه! منم از این خوابا ديدم. و لذتش رو چشیدم. از طرف منم به الهام خانوم تبریک بگو خیلی هم مواظب خودت باش تا آقا محمد حسین سر وقت دنیا بیاد


فکر کن خوابش اینه تو بیداری چه لذتی داره...
مرسی عزیزدلم. چشم. شما هم مراقب خودت باش.
خاله الی
21 مرداد 92 11:32
خواهر گلم ممنون که تو وبلاگ نی نی گلو یاد من بودی .دست شما و ومامان جونم دعوت نکنه بابت هدیه به این قشنگی ان شاله جبران کنم،واقعا خوش بحالت که چندین بار خواب نی نی رو دیدی ،قسمت من که نشد ولی این از عشق پاکته که اینقدر زود داری آیندرو میبینی


خواهش میکنم عزیزم.
مامانی حنانه زهرا
28 مرداد 92 14:09
عزیزم اپ شدی بهم بگو خودم واقعا باوجود این دخمل شیطون سخته تک تک به دوستام سر بزنم
مامانی حنانه زهرا
28 مرداد 92 14:09
ایشالله که خیره عزیزم