غروب جمعه
دلم گرفته...بابایی که نیستند...تو خونه تنهام..خاله فاطمه و فهیمه از پیشمون دیروز رفتند. خیلی خوش گذشت بهمون....دیشب رفتیم دعای کمیل حاج منصور حرم حضرت عبدالعظیم به همراه مامانی و عمو صادق. تو راه هم حلیم و نون سنگک خریدیم و زدیم....بابایی امروز گفتند شاید فردا برگردند. قرار بود پنجشنبه هفته بعد بیان..کلی ذوق کردم...
دم اذان تنها دعام اینه...ظهور اقا امام زمان و اینکه
خدا کنه تو سالم و صالح باشی پسرم....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی