آقا محمد حسینآقا محمد حسین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

از مامان به نی نی

ورود به هفته 35

1392/7/15 20:39
نویسنده : مامان مریم
173 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به آقا محمدحسین گل گلاب

امروز رفتیم بیمارستان چمران برای چکاب. طبق معمول دکتر طولانی شد و بعد از این همه ساعت هنوز خسته ام خمیازه خداروشکر حال شما عزیزدلم خوب بود و قلب کوچولوت تند و تند میزد قلب فقط فکر کنم خیلی شیطونی چون هر سری جای قلبت فرق میکنه نفسم. موضوع کلاس امروز هم زایمان طبیعی بود! و من خیلی خیلی نسبت به انتخابم مصمم تر شدم! بیمارستان چمران تا اینجا عالی بوده! اتاق زایمان های فوق العاده ایده آل! خداروشکر این اینترنت و نی نی سایت به یه دردی خوردخنده! خلاصه به محض اینکه رسیدم خانه اذان ظهر شد و بعد نماز ظهر خوابیدم تا ساعت 3! بعد هم با حال خستگی نهار خوردم و رفتم آشپزخانه برای افطار باباجون کیک و عدسی آماده کردم. کیک رو به هوای عید (اول ذی الحجه و سالروز ازدواج حضرت علی  (ع) و خانم فاطمه زهرا (س) درست کردم). هر دوش خیلی خوب شد و شما پسر شیکمو هم احساس رضایت کردید (البته شما کلا به هر غذایی واکنش مثبت نشون میدید فدات شم لبخند فکر کنم به خودم رفتی! شیکمو هستی حسابی!! نیشخند) راستی من با اینکه خیلی به هوای شما میخورم این دو هفته هم 0.5 کیلو اضافه کردم! از یه جنبه ای خیلی خوبه ولی میترسم خدای نکرده وزن شما کم باشهناراحت  خلاصه الان بعد از افطار منو بابایی بیییییییییییییی حال شدیم اساسی!! قصد دارم فردا شب کباب ترکی درست کنم ببریم پارک بخوریم! آخه باباجونت منو از فست فود بیرون منع کردند و من در فراق سوختنم خنثی 

چقدر امروز حرف از خوردن زدم خنده حالا بریم سراغ چند تا عکس خوشمزه!

این نهار روز جمعه که بردیم خانه مامانی اینا خوردیم خوشمزه البته بابایی که فقط از آبگوشت مامانی خوردند قهر

 

این کیکی بود که بابابزرگ جون به مناسبت چیدن اتاقتون روز جمعه عصر گرفتند. که البته تا منو مامان جون اومدیم تو هال دیدیم کل کیک برش خورده و آماده ی خوردنه! از این کیک به مامانی اینا و زنعمو اینا هم دادیم چشمک

 

این هم اسنکایی که روز چهارشنبه آماده کردم برای مهمونامون. البته یه عالمه بود! وقتی هم مهمونا رفتند منو بابایی کلی اسنک با سالاد فراوان خوردیم! وااااااای! با اینکه سیرم دلم خواست! خوشمزه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

خاله سمانه
16 مهر 92 9:28
اشتباها تو پست پایین نظر گذاشتم!
خاله ستاره
16 مهر 92 10:07
مامان به این با سلیقگی کی دیده؟
هیچکی هیچکی ندیده!
اینو برای تو خوندم دوست گلم
اینقدر دلم می خواد بیام اتاق آقا محمد حسین رو ببینم که نگو!
راستی هفته 35 مبارک


ای بابا! چوب کاری می فرمایید؟ ما پیش شما درس پس میدیم! پس کی میای خاله خانوم بیزی؟ من و محمد منتظرتونیم.
خاله ستاره
16 مهر 92 14:05
اتفاقا با نگار صحبت کردم . آخه ما شاغلیم و باید عصر بیایم که برای همسرت مزاحمت میشه. هر روز برای تو خوبه بگو میایم




هوراااااااا. دم همه ی خاله های شاغل گرم!!


sama
20 مهر 92 14:15
به به چه آپ طولانیی. چه رنگ و لعابی مریمی.خدا بهت سلامتی بده فکر ما رو نمی کنی اخه. انشاالله همیشه سفرتون به شادی و زیارت پهن بشه عزیز دلم. خوب حالا بریم سراغ پست های بالا.
سماء
20 مهر 92 14:17
حالا ما نمی تونیم بیایم اتاق این جیگرم رو ببینیم تکلیفمون چیه؟ خوب عکساشو بذار جیگر خانم