ورود به هفته 35
سلام به آقا محمدحسین گل گلاب
امروز رفتیم بیمارستان چمران برای چکاب. طبق معمول دکتر طولانی شد و بعد از این همه ساعت هنوز خسته ام خداروشکر حال شما عزیزدلم خوب بود و قلب کوچولوت تند و تند میزد فقط فکر کنم خیلی شیطونی چون هر سری جای قلبت فرق میکنه نفسم. موضوع کلاس امروز هم زایمان طبیعی بود! و من خیلی خیلی نسبت به انتخابم مصمم تر شدم! بیمارستان چمران تا اینجا عالی بوده! اتاق زایمان های فوق العاده ایده آل! خداروشکر این اینترنت و نی نی سایت به یه دردی خورد! خلاصه به محض اینکه رسیدم خانه اذان ظهر شد و بعد نماز ظهر خوابیدم تا ساعت 3! بعد هم با حال خستگی نهار خوردم و رفتم آشپزخانه برای افطار باباجون کیک و عدسی آماده کردم. کیک رو به هوای عید (اول ذی الحجه و سالروز ازدواج حضرت علی (ع) و خانم فاطمه زهرا (س) درست کردم). هر دوش خیلی خوب شد و شما پسر شیکمو هم احساس رضایت کردید (البته شما کلا به هر غذایی واکنش مثبت نشون میدید فدات شم فکر کنم به خودم رفتی! شیکمو هستی حسابی!! ) راستی من با اینکه خیلی به هوای شما میخورم این دو هفته هم 0.5 کیلو اضافه کردم! از یه جنبه ای خیلی خوبه ولی میترسم خدای نکرده وزن شما کم باشه خلاصه الان بعد از افطار منو بابایی بیییییییییییییی حال شدیم اساسی!! قصد دارم فردا شب کباب ترکی درست کنم ببریم پارک بخوریم! آخه باباجونت منو از فست فود بیرون منع کردند و من در فراق سوختنم
چقدر امروز حرف از خوردن زدم حالا بریم سراغ چند تا عکس خوشمزه!
این نهار روز جمعه که بردیم خانه مامانی اینا خوردیم البته بابایی که فقط از آبگوشت مامانی خوردند
این کیکی بود که بابابزرگ جون به مناسبت چیدن اتاقتون روز جمعه عصر گرفتند. که البته تا منو مامان جون اومدیم تو هال دیدیم کل کیک برش خورده و آماده ی خوردنه! از این کیک به مامانی اینا و زنعمو اینا هم دادیم
این هم اسنکایی که روز چهارشنبه آماده کردم برای مهمونامون. البته یه عالمه بود! وقتی هم مهمونا رفتند منو بابایی کلی اسنک با سالاد فراوان خوردیم! وااااااای! با اینکه سیرم دلم خواست!