آقا محمد حسینآقا محمد حسین، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

از مامان به نی نی

ورود به هفته 40

1392/8/16 13:42
نویسنده : مامان مریم
223 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به پسرک ناقلا

از دیروز اساسی سرکارمون گذاشتی. شیطنتهات کم شده عزیزم. برای همین الان بابا جون رو احضار کردم منزل که بریم بیمارستان. البته مطمئنم مشکلی نیست، اما برای اطمینان میخوام برم. امروز به حساب سونو انتی وارد هفته 40 شدیم. خدایا باورم نمیشه 39 هفته یه فرشته تو دلم بوده! خداجون! تو چقدر مهربونی! چطور منه گناهکار رو لایق مادری دونستی؟؟  چطور شکر این نعمتو به جا بیارم؟؟خیلی حرف دارم برات از روزای اخر بگم، اما باید سریع نهار بخورم و حاضر بشم...فردا همایش شیرخوراگان حسینی هست. چقدر دوست داشتم شما بودی و با هم میرفتیم این برنامه رو. هر چند خوشحالم که تو دهه اول تو دلم هستی و میتوینم دوتایی تو عزای ارباب شرکت کنیم. نمیدونم بهت گفتم یا نه! عاشق سینه زنی هستی! وقتی تو مراسم سینه زنی میشه حرکاتت به شدت زیاد میشه... تو جشنها هم همینطور هستی. با تشدید صدا، تو شکم مامان بیچارت حرکات اکروباتیک انجام میدی..فدای شما بشم. امیدوارم وقتی هم به دنیا اومدی و بزرگتر شدی تو شادی و عزای اهل بیت شریک باشی! یکی از مهمترین آرزوهام برای شما حب اهل بیت هست... پارسال مامان جون تو مراسم شیرخواراگان برای شما یه دست لباس گرفتند. عکسش رو برات میذارم...

ای علی اصغر! یا باب الحوائج! محمدحسینم رو به شما سپردم...انشالله به حق این ایام همه نی نی ها صحیح و سلامت به دنیا بیان...آمین!

 

 

فکر کنم سال دیگه که یک ساله شدی با این لباس سفید سبزه که خاله طیبه جون عید نوروز به همه ی حرم های شریف (به جز کاظمین) عتبات عالیات متبرک کردند بتونی بپوشی. (البته لباس رو از اینجا گرفتند. به اورن هست) ببخشید عکسش خیلی مرتب نیست. اخه خیلی هول هولی عکس گرفتم.

 

 

پ.ن1: الان کمپوت اناناس خوردم. یه کم غمزه اومدی برام. سریع تماس گرفتم با بابا جون. چون تو جلسه بودند و نمی خواستم از کارشون بیفتند. قرار شد نهار (ماکارونی) بخورم و یه بطری دلستر روشنیشخند بعد ببینم چی میشه! خدا کنه خوب تکون بخوری نفسم!

پ.ن2: دیروز موهامو کوتاه کردم! واااااااااااااای! اصلا دوست ندارم! خیلی کوتاه شده! با اینکه ده بار گفتم نمیخوام خیلی کوتاه شه! بابایی که گفتند خوبه! اما خودم میدونم خیلی بد شده! یاد 6-7 سال پیش افتادم. کنکور کارشناسی!! اون موقع هم گمونم موهام کوتاه بود! اخرین باری که موهام به زور تو کلیپس میرفت همون موقع بود. الان هم انقدر خورد شده  موهام که بزور تو کلیپس جمع میشه!! البته انشالله سر 6 ماه بلند میشه. چون برای عید هم خیلی کوتاه کردم ولی خیلی سریع بلند شد! و البته برای دوران شیردهی میدونم اینطوری خیلی بهتره!  اینم از عملیات خوشگلاسیون ما که با شکست به اتمام رسید ابرو از حالا غصه ی مهمونی های شما و عکسهامو میخورم لبخند یه همچین مامان بیکاری هستم واقعا!!

پ.ن3: دیشب به اتفاق مامانی و زنعمو رفتیم هیئت اقای توکلی. کلی حرف در مورد هیئت های امسال دارم اما الان وقت نیست. فقط اشاره کنم از وقتی اقا مجتبی به رحمت خدا رفتند، واقعا مجلس و برنامه ی خوب کم شده! سخنرانان و مداحان بدون کمترین مطالعه ای صحبت میکنند و روضه میخووند! تنها هدفشون هم فقط گریاندن مردمه! خلاصه که برنامه ی خوب کم شده مادرم! حاج آقا جاودان هم که سر خیابونمون هستند فقط برای آقایون برنامه دارند! بابا هر شب شرکت میکنند. گمونم باید به فکر برنامه ی اقای هاشمی نژاد باشیم! تا خدا چی بخواد...

بوس برای فرشته کوچولوی تو دلم! که دیگه چیزی تا دیدنش نمونده...خدایا شکرت!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خاله سمانه
18 آبان 92 16:45
مامان خانوم، خوشگل شدنتون مبارک نگران کوتاهی مو نباش برای ماه های اول لازمه!
خواهر شوهر منم هر شب میرن هیئت آقای توکلی، همون که نزدیک بهارستانه دیگه؟ اگه میدونستم میومدم میدیدمتون



ممنون سمانه جان. بله عزیزم. راستی هیئت عشاق الحسین هم همون مسجد اما حسین ع هست. البته بعد از مراسم خود مسجد شروع میشه.
sama
25 آبان 92 16:56
ey junam jigareto beram azizam khoda negahdaret bashe hamishe