محمد شیرین من
به نام خدا کنار قدم های جابر، سوی نینوا رهسپاریم ستون های این جاده را ما، به شوق حرم می شماریم شبیه رباب و سکینه، برای شما بی قراریم ازین سختی و دوری راه، به شوق تو باکی نداریم فدایی زینب، پر از شور و عشقیم اگر که خدا خواست، بزودی دمشقیم دوباره نزدیک اربعین شد و حال و هوای من هم کربلایی. امسال هم توفیق حضور ندارم. محمدحسین شیرین ما یک سال و 13 روزه شد. خداروشکر که روزبروز شرایطمون بهتر میشه. محمد جان دیگه برحتی با تلفن با مامان بزرگاش صحبت میکنه و البته گرفتن تلفن از دستش غیر ممکنه. بخوبی الو میگه و مرتب از ما میخواد گوشی موبیلا یا تلفن رو بهش بدیم تا الو کنه. در ضمن مشاهده شده پدر گرام ایفون خونه رو هم...